طرحواره درمانی توسط جفری یانگ، روانشناس مشهور آمریکایی، برای درمان آن دسته از بیمارانی طراحی شده است که به روشهای رواندرمانی مرسوم، مانند: رواندرمانی، شناختی-رفتاری (CBT) پاسخ مناسبی نشان نمیدادند. در این روش، بهترین و مؤثرترین عناصر موجود در روشهای رواندرمانی پیشین، مانند رواندرمانی شناختی-رفتاری (CBT)، روانکاوی، نظریه دلبستگی و رواندرمانی مبتنی بر احساسات، با هم ترکیب شدهاند. این روش درمانی بهویژه در درمان اختلال شخصیت مرزی، بسیار کارآمد است. در ادامه با مفهوم اسکیما یا طرحواره، طرحواره درمانی، حوزهها و کاربردهای آن بیشتر آشنا میشویم.
طرحواره درمانی یا اسکیماتراپی چیست؟
برای پاسخ به این سؤال، ابتدا باید اسکیماها یا طرحوارهها را بشناسیم. طرحواره یا اسکیما (Schema)، یک ساختار شناختی است که بهعنوان چارچوبی برای دانش فرد در مورد سایر افراد، مکانهای مختلف، اشیاء و رویدادها عمل میکند. طرحوارهها به ما کمک میکنند دانش خود از جهان را سازماندهی کنیم و اطلاعات جدیدی را که از محیط به دست میآوریم، تجزیه تحلیل کرده و درک کنیم.
درواقع طرحوارهها، مانند میانبرهای ذهنی هستند که به ما در تفسیر حجم عظیمی از اطلاعاتی که از محیط به ذهنمان میرسد، کمک میکنند. طرحوارهها بر اساس تجربیات ما در زندگی شکل گرفته و در حافظه ما ذخیره میشوند. طرحوارهها اغلب در سنین کودکی ایجاد میشوند، اما میتوانند در بزرگسالی هم شکل بگیرند.
درحالیکه این میانبرهای ذهنی برای کمک به درک مقدار زیادی از اطلاعاتی که روزانه با آنها مواجه میشویم مفید هستند، اما میتوانند تفکر ما را محدود کرده و باعث شکلگیری برخی ایدهها و رفتارهای کلیشهای ناسالم شوند.
متخصصین کلینیک روانپزشکی دکتر کربلایی میتوانند در مسیر طرحواره درمانی همراه شما باشند.
بنابراین، طرحوارههای ناسالم میتوانند به الگوهای منفی یا ناکارآمد احساسی، روشهای مقابلهای (واکنشهای رفتاری فرد به طرحوارههایش) و افکار و رفتارهای ناسالم تبدیل شوند. اگر به این طرحوارهها توجه نشود، میتوانند در تمام طول زندگی فرد باقی بمانند. برخی از نمونههای طرحوارههای غیرمفید عبارتاند از: «هیچکس من را دوست ندارد»، «من کلافهام» و «یک اتفاق بد قرار است بیفتد».
در طرحواره درمانی، هدف شناسایی طرحوارههای منفی (طرحوارههای ناسازگار اولیه) و رفتارها، عقیدهها، روشهای مقابلهای و احساسات ناسالم ناشی از آنها و سپس تلاش برای جایگزین کردن آنها با الگوهای فکری، احساسات و رفتارهای سالم است.
تئوری زیربنایی درمان مبتنی بر طرحواره، فرض میکند که وقتی نیازهای اساسی دوران کودکی ما (مانند نیاز به ایمنی، پذیرش و عشق) بهطور مناسب برآورده نمیشوند، ما روشهای ناسالمی را برای تفسیر و تعامل با جهان ایجاد میکنیم که به آن طرحوارههای ناسازگار اولیه میگویند. نظریه طرحواره پیشنهاد میکند که طرحوارهها زمانی ایجاد میشوند که رویدادهایی که در زندگی کنونی ما اتفاق میافتد شبیه به رویدادهایی از گذشته ما هستند که با شکلگیری طرحواره مرتبط بودند. اگر به دلیل تجارب دشوار دوران کودکی، طرحوارههای ناسالمی ایجاد کرده باشیم، در برخورد با این رویدادهای جدید به شیوههای ناسالم فکری متوسل میشویم.
طرحواره درمانی که بهعنوان یک «مدل درمانی یکپارچه» توصیف میشود، عناصر یا بلوکهای سازنده سایر درمانها را گرد هم میآورد. این روش درمانی در ابتدا برای درمان اختلالات پیچیدهای مانند اختلالات شخصیت پایهگذاری شد، اما در 20 سال گذشته، برای درمان طیف وسیعی از بیماریها و اختلالات روانی مورد استفاده قرار گرفته است.
اسکیماتراپی سه مرحله اصلی دارد:
- شناسایی طرحوارههای ناسالم و روشهای مقابلهای، از طریق مصاحبه و پرسشنامه
- شناسایی تأثیر این الگوهای منفی در زندگی روزمره
- جایگزینی فعال افکار، رفتارها و روشهای مقابلهای منفی با روشهای سالمتر.
عوامل ایجاد طرحوارههای ذهنی (تلههای زندگی) در کودکی
یکی از بزرگترین عوامل در ایجاد طرحوارهها برآورده نشدن نیازهای عاطفی اصلی در دوران کودکی است. اگر نیازهای عاطفی در دوران کودکی بهطور مناسبی پاسخ دریافت نکنند، کودک با مشکلات زیر روبهرو خواهد شد که زمینهساز ایجاد تلههای ذهنی هستند:
- عدم احساس امنیت و دلبستگی به دیگران
- عدم احساس هویت فردی و استقلال
- عدم آزادی بیان در احساسات و بازگو کردن خواستههای خود
- بازی نکردن و عدم انجام فعالیتهای خودجوش
برخی از تجربیات منفی دوران کودکی هم در ایجاد طرحوارههای ناسازگار تأثیر بسیار مهمی دارند که عبارتاند از:
برآورده نکردن نیازهای درست کودک: این مورد در اثر عدم تأمین نیازهای عاطفی و عدم توجه کافی والدین به کودک ایجاد میشود.
هرگونه آسیب فیزیکی یا رفتاری به کودک: آسیب فیزیکی و روانی، یا هرگونه سوءاستفاده در این مورد دستهبندی میشود.
عدم محدودیت و آزادی دادن بیشازحد به کودک: در این مورد، والدین کودک هیچ حدومرز رفتاری مشخصی برای او تعیین نکرده و کودک را بیشازحد آزاد میگذارند.
همانندسازی انتخابی رفتار والدین و درونیسازی: این گفته به معنی این است که کودک بخشی از رفتارها و نگرشهای والدین خود را جذب میکند. برخی این رفتارها و نگرشها ممکن است به طرحواره یا روشهای مقابلهای تبدیل شوند.
معرفی انواع حوزههای طرحواره
5 حوزه اصلی طرحواره عبارتاند از:
طردشدگی و بریدن از اجتماع
افرادی که این طرحواره را دارند احساس میکنند که به جامعه خود تعلق ندارند. این طرحواره معمولاً زمانی ایجاد میشود که فرد در خانوادهای منزوی ازنظر اجتماعی بزرگشده است یا به دلایلی مانند موارد زیر احساس تفاوت نسبت به سایر افراد جامعه خود دارد:
- هوش زیاد
- ظاهر متفاوت
- سابقه خانوادگی خاص
- گرایش جنسی
- مذهب
- دلایل اقتصادی و مالی
افراد مبتلا به این طرحواره احساس میکنند که از بقیه جهان جدا شدهاند و با سایر افراد بیگانگی دارند. درنتیجه از تماسهای اجتماعی و موقعیتهای اجتماعی دوری میکنند.
عدم ثبات و احساس رهاشدگی
این طرحواره با غیرقابلپیشبینی بودن و بیثباتی در روابط تعریف میشود. افرادی که این طرحواره را دارند، احساس نگرانی دائمی درباره از دست دادن عزیزان خود دارند.
افرادی که دارای این طرحواره هستند برای جلوگیری از هرگونه طردشدگی، بیثباتی و قطع ارتباط، تمایل دارند در روابط خود را چسبیده و نیازمند نشان دهند. این دسته از افراد علیرغم تلاشهای شدید برای جلوگیری از رها شدن توسط عزیزانشان، اغلب تصمیم میگیرند با کسی وارد رابطه شوند که نمیتواند نیاز امنیت، تعهد و در دسترس بودن را برای آنها فراهم کند. به طرز متناقضی، آنها از رها شدن میترسند اما شریکهایی را انتخاب میکنند که بهاحتمال بیشتری آنها را ترک میکند.
عدم اعتماد متقابل و سو رفتار
این طرحواره با این باور پایدار مشخص میشود که فرد دائماً به نحوی مورد بدرفتاری دیگران قرار میگیرد. فردی که طرحواره بیاعتمادی دارد، به دیگران اعتماد نمیکند و درنتیجه بدترین چیزها را از آنها انتظار دارد. بهعنوانمثال، دیگران را دروغگو، متقلب و فرصتطلب فرض میکنند.
بیشتر بخوانید : بیماری پارانوئید چیست؟
چنین افرادی اغلب شکاک یا حتی دارای بیماری پارانوئید هستند. آنها نسبت به سوءاستفاده بیشازحد هوشیار هستند و معتقدند که دیگران، خواسته یا ناخواسته، به دلیل خودخواهی یا بیاحتیاطی، به آنها صدمه میزنند. این دسته از افراد اغلب از برقراری روابط صمیمی با دیگران اجتناب میکنند. افراد دارای طرحواره بیاعتمادی معمولاً دنیای درونی خود را با دیگران به اشتراک نمیگذارند.
محرومیت هیجانی
افرادی که این طرحواره را دارند، تمایل دارند تا نیازهای عاطفی خود را نادیده بگیرند. آنها همچنین معتقدند که احساسات مهم نیستند یا افراد قوی و مستقل چنین نیازهایی ندارند. این دسته از افراد، معمولاً علائم روانی مانند افسردگی، غم و تنهایی و حتی علائم جسمی مختلفی را نشان میدهند. طرحواره محرومیت هیجانی و عاطفی، زمانی ایجاد میشود که نیازهای فرد به عشق، درک و راهنمایی، توسط افراد مهم و نزدیک برآورده نشود.
احساس شرم و نقص داشتن
این طرحواره، مرتبط با این اعتقاد است که شخص در یک مشخصه یا ویژگی، دچار نقصی اساسی است. بهعنوانمثال، نقصها میتوانند مربوط به شخصیت، ظاهر فیزیکی یا رفتار ضد اجتماعی باشد. افراد مبتلا به این طرحواره در مورد نقصهای درک شده خود احساس شرمندگی عمیقی میکنند. علاوه بر این، معمولاً احساس میکنند که ارزش عشق و احترام را ندارند و ترس شدیدی از افشای عیوب خود نشان میدهند.
چنین افرادی از ویژگیهای خود و کسی که هستند، احساس شرم میکنند. این دسته از افراد دائماً دچار احساس ناامنی شدید هستند. بزرگسالانی که این طرحواره را دارند، نگران هستند که وقتی به کسی نزدیک میشوند، عیوب آنها آشکار شود. به همین دلیل، چنین افرادی ممکن است بهطورکلی از روابط نزدیک یا تماسهای اجتماعی اجتناب کنند. این دسته از افراد، در روابط صمیمی خود نیز اغلب شریکهایی را انتخاب میکنند که به آنها احترام نمیگذارند و رفتار خوبی با آنها ندارند.
سه نوع سبک مقابلهای طرحواره (اسکیما)
در اسکیماتراپی، به واکنشهای فرد به طرحوارهها، روشهای مقابلهای میگویند. روشهای مقابلهای شامل افکار، احساسات یا رفتار هستند. روشهای مقابلهای، بهعنوان راهی برای اجتناب از احساسات دردناک و طاقتفرسا که درنتیجه یک طرحواره خاص تجربه میشوند، ایجاد میشوند. روشهای مقابلهای میتوانند در دوران کودکی مفید باشند، زیرا وسیلهای برای بقا هستند؛ اما در بزرگسالی طرحوارههای ناسالم را تقویت میکنند.
هیچ قانون محکمی در مورد اینکه طرحوارههای مختلف به روشهای مقابلهای خاصی منجر میشوند، وجود ندارد. روش مقابلهای شما ممکن است بر اساس خلقوخوی کلی شما یا حتی روشهای مقابلهای باشد که از والدین خود آموختهاید. روشهای مقابلهای در افراد مختلف متفاوت هستند. دو نفر میتوانند به طرحوارههای مشابه، به روشهای بسیار متفاوتی پاسخ دهند. روشهای مقابلهای، ممکن است در طول زمان هم تغییر کنند.
سه روش مقابلهای اصلی، شامل موارد زیر است:
تسیلم
این روش مقابلهای، به معنای پذیرش یک طرحواره و بها دادن به آن است. روش تسلیم، معمولاً منجر به رفتاری میشود که الگوی طرحواره را تقویت کرده یا ادامه میدهد. برای مثال، اگر در کودکی تسلیم طرحوارهای شوید که در نتیجه غفلت عاطفی شکل گرفته است، ممکن است بعداً خود را در رابطهای با غفلت عاطفی بیابید.
اجتناب
به تلاش برای زندگی بدون یک طرحواره خاص، اجتناب میگویند. ممکن است از فعالیتها یا موقعیتهایی که احتمالاً میتوانند باعث ایجاد طرحواره شوند یا در شما احساس آسیبپذیری ایجاد کنند، اجتناب کنید. روش اجتناب، ممکن است شما را مستعد مصرف مواد، رفتار پرخطر یا اجباری و سایر رفتارهایی کند که باعث حواسپرتی میشوند.
جبران افراطی
جبران افراطی، به معنای تلاش برای مبارزه با یک طرحواره، از طریق عمل در جهت مخالف با آن است. این گفته ممکن است پاسخی سالم به یک طرحواره به نظر برسد، اما همانطور که از اسم آن مشخص است، جبران بیشازحد معمولاً بیشازحد نیاز است. این روش، اغلب منجر به اعمال یا رفتارهایی میشود که بهنوعی تهاجمی یا بیشازحد به نظر میرسند. جبران افراطی میتواند بر رفتار شما با دیگران اثر بگذارد.
تکنیکهای طرحواره درمانی و اسکیماتراپی
روانشناسان برای درمان طرحوارههای مختلف، از تکنیکهای متفاوتی استفاده میکنند. برخی از تکنیکها ممکن است برای برخی افراد و طرحوارهها بهتر از دیگران کار کنند. اگر تکنیک خاصی برای شما کارساز نیست، حتماً به درمانگر خود اطلاع دهید. این نکته را به خاطر داشته باشید که رابطه شما با درمانگرتان بخش مهمی از طرحواره درمانی است. باید با در رابطه با درمانگر خود، احساس امنیت و راحتی داشته باشید. در ادامه به برخی از تکنیکهای طرحواره درمانی به طور مختصر اشاره میکنیم:
تکنیکهای هیجانی
تکنیکهای هیجانی شامل استفاده از احساسات برای مقابله با طرحوارهها است. در این تکنیک، از شما خواسته میشود تا احساسات خود را به طور کامل درک کرده و بیان کنید. تصویرسازی هدایت شده و ایفای نقش، بخشی از طرحواره درمانی هیجانی خواهند بود.
تکنیکهای بین فردی
تکنیکهای بین فردی به شما کمک میکند تا روابط خود را بررسی کنید. به این ترتیب، روشهایی را که طرحوارهها بر آنها تأثیر میگذارد، میتوانید شناسایی کنید. ممکن است، در این تکنیک لازم باشد تا همراه دوست یا شریک خود را به جلسات درمان بروید.
تکنیکهای شناختی
تکنیکهای شناختی شامل شناسایی و به چالش کشیدن الگوهای فکری مضری است، که از طرحوارهها ناشی میشوند. مکالمات ساختاریافته، که شما در آن هم به نفع و هم بر علیه یک طرحواره خاص صحبت میکنید، مثالی از تکنیکهای شناختی در طرحواره درمانی است.
تکنیکهای رفتاری
تکنیکهای رفتاری به شما کمک میکند تا با تغییر الگوهای رفتاری ناشی از روش مقابلهای خود، انتخابهای مثبت و سالمی داشته باشید. ایفای نقش در جهت تغییر روابط اجتماعی، مثالی از تکنیکهای رفتاری در طرحواره درمانی است.
اسکیماتراپی برای چه افرادی مناسب است؟
انواع طرحواره درمانی در درمان افسردگی مزمن، اضطراب و مشکلات روابط اجتماعی و عاطفی میتوانند مورد استفاده قرار گیرند. این روش درمانی در زمینههای مختلف رواندرمانی کاربرد دارد و به عنوان مثال به مصرفکنندگان مواد مخدر کمک میکند پس از ترک کردن، دچار بازگشت مجدد نشوند یا در بهبودی افرادی که از اختلالات شخصیت، مانند اختلال شخصیت مرزی رنج میبرند، بسیار مؤثر خواهد بود؛ همچنین افرادی که مشکلات و ناراحتیهای روحی و روانی آنها به سایر روشهای درمانی، مانند رواندرمانی شناختی پاسخ نداده است، میتوانند از این روش درمانی سود ببرند.
جمعبندی
در این مطلب با کاربرد طرحواره درمانی و برخی از تکنیکهای آن آشنا شدیم و دیدیم که طرحوارهها به معنای الگوهای فکری هستند که نحوه درک و رفتار ما، نسبت به موقعیتهای مختلف زندگی را مشخص میکنند. طرحوارههای منفی و ناسازگار، میتوانند ریشه برخی از افکار، رفتارها و مشکلات روانی جدی باشند. طرحواره درمانی، روشی است که هدف آن شناسایی و جایگزینی این طرحوارههای ناسازگار است. این روش در کلینیک روانپزشکی و اعصاب و روان دکتر کربلایی برای طیف گستردهای از بیماریهای روحی پیشنهاد میشود.